مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
 

ب. بلینی

آزمایشگاه کلارندون، آکسفورد، انگلستان
چکیده: علوم در دانشگاه آکسفورد با گردهمایی‌های "دانشمندان" که به تأسیس انجمن سلطنتی لندن در سال 1039/1660 انجامید، آغاز شد. متأسفانه این کوشش آغازین به‌زودی، جز در نجوم،‌ فرونشست و تا حدود یک قرن پیش شاخه‌های دیگر فیزیک اهمیت چندانی نیافت. آزمایشگاه کلارندون در فیزیک دماهای کم،‌ حالت جامد، تشدید مغناطیسی الکترون، و طیف‌نمایی نقش عمده داشته است. فیزیک نظری، فیزیک هسته‌ای، و فیزیک جو در پی رشد فراوانی که یافتند به‌صورت گروه‌های جداگانه درآمده‌اند. در قسمت‌های آخر این مقاله به ترتیب به این گروه‌ها پرداخته‌ایم. آکسفورد، با دانشکده‌های متعدد و رشته‌های فراوان در دوره‌های لیسانس و دوره‌های عالی سهم عمده‌ای در تأمین نیروی متخصص بخش‌های آموزش و صنعت داشته است.
نهضت "تعلیمات جدید" در قرن پانزدهم آموزش زبان یونانی و دست‌یابی به علوم یونان را به آکسفوردِ قرون وسطی ارمغان آورد. ویلیام اهل واینفلت، کالج مدلن را در سال 836/1457 تأسیس کرد و یک کرسی تدریس در فلسفة طبیعی بنیاد نهاد. ولی تأسیس کرسی‌های استادی در هندسه،‌ نجوم و فلسفة‌ طبیعی تا سال 1620 صورت نگرفت. از آن مهم‌تر واقعة‌ مهاجرت "دانش‌وران" از لندن به آکسفورد حدود سی سال پس از این تاریخ بود. در آن‌جا این دانش‌وران جلسات خود را در خانة جان ویلکینز (1612 ـ 1672) سرپرست کالج وَدهام تشکیل می‌دادند. پدر جان ویلکینز یک زرگر آکسفوردی بود که درباره‌اش گفته‌اند: "مرد بسیار مبتکری بود؛ ذهنی بسیار فنی و علاقة‌ زیادی به کار آزمایش داشت..." این گفته در حق پسرش نیز درست بود. جان این توانایی را داشت که "مردم را برای بحث و تبادل نظر خصوصاً در زمینه‌های جدید فلسفة طبیعی و تجربی دورهم جمع کند... او را به‌حق می‌توان پیشگام انجمن سلطنتی به‌حساب آورد." رابرت بویل (1627 ـ 1692) از افراد گروه او بود؛ بویل همراه با دست‌یارانش رابرت هوک (1635 ـ 1703) در خیابان "های استریت" و در محلی که اکنون نیز با یک تابلو مشخص است منزل داشت. این تابلو در سال 1965 برای بزرگ‌داشت سی‌صدمین سال اعلام خبر تشخیص یاختة زنده نصب شد.
کریستوفر رن هم در آکسفورد بود. او در سال 1657 استاد نجوم کالج گرشام لندن بود و بعدها به‌عنوان معمار شهرت یافت.
ویلکینز در سال 1659 کالج ودهام را ترک کرد و رئیس کالج ترینیتی کمبریج شد،‌ ولی همراه با سایر اعضای گروه آکسفورد در جلساتی که به‌منظور بنیان‌گذاری انجمن سلطنتی لندن در 28 نوامبر 1660 برگزار شد شرکت کرد. یکی دیگر از افراد این گروه جان والیس (1616 ـ 1703)‌ بود که از سال 1649 تا زمان مرگش سمت استاد کرسی ساویلی هندسه را داشت. ایزاک نیوتون دستاوردهای مهم او را در ریاضیات تأیید کرد. الیاس اشمول هم در این جلسات حضور داشت؛‌ او در سال 1675 درمورد تأسیس موزه‌ای در آکسفورد برای نگهداری مجموعة گیاه‌شناسی مشهور تریدسکانت که خودش، نیز چیزهایی برآن افزوده بود مذاکراتی را آغاز کرد. این موزه که اولین موزة عمومی در جزایر بریتانیا بود در ساختمان الداشمولین جای داشت. این ساختمان که اکنون موزة تاریخ علوم است، به‌مدت 150 سال مرکز فعالیت‌های علمی آکسفورد بود.

اخترشناسی و اخترفیزیک

ادموند هالی (1656 ـ‌1742) اولین مقالة خود را قبل از بیست سالگی موقعی که دانش‌جوی دورة لیسانس بود در آکسفورد منتشر کرد. سپس آکسفورد را ترک کرد و برای انجام رصدهای نجومی و مشاهدات مغناطیسی به جزیرة سن‌هلن رفت. فهرست مشهوری که او از ستاره‌ها ترتیب داد شامل اولین رصدهای ستاره‌های نیم‌کرة جنوبی با تلسکوپ بود. هالی دو سال دیگر هم (‌تا سال 1699) در اقیانوس اطلس ماند و اولین نقشه‌های میدان ژئومغناطیسی و بادهای غالب را تهیه کرد (که هر دو در ناوبری بسیار پر ارزش است)‌. او همراه هوک سعی کرد مسئلة‌ مدار سیارات را حل کند؛ در سال 1684 مطلع شد که نیوتون قبلا نشان داده که مدار باید بیضی باشد، ولی اثبات را گم کرده است. هالی نیوتون را ترغیب کرد که مطالعات خود را در مکانیک سماوی گسترش بدهد و دراین‌باره کتابی (اصول را) تألیف کند؛ و خودش مخارج انتشار این کتاب را برعهده گرفت (1687). هالی دریافت که دنباله‌دار بزرگ سال 1682 همان دنباله‌دار سال‌های 1607 و 1531 است که در یک مدار بیضوی حرکت می‌کند. بازگشت این دنباله¬دار در سال 1758 که هالی آن‌را پیش‌گویی کرده بود، تأثیر عمده‌ای برپذیرش نظریة نیوتون در اروپا داشت و منجر به پژوهش‌های ریاضی اویلر،‌ لاگرانژ و لاپلاس شد. هالی در سال 1704 استاد کرسی ساویلی هندسه شد؛ خانة او در آکسفورد، که در بامش اتاقی برای رصد کردن داشت،‌ هنوز هم در مقابل تالار شهر برپاست.
جیمز براولی (1693 ـ 1762) از سال 1721 تا 1742 کرسی استادی ساویلی نجوم را داشت،‌ و در این سال به جانشینی هالی به مقام اخترشناس سلطنتی رسید. او با استفاده از رصدهای ابپراهی ستاره‌ها که خود انجام داد، مقدار 108×98/2 را برای سرعت نور به‌دست آورد، هم‌چنین نشان داد که تغییر سالانة میل زمین ناشی از رقص محوری محور زمین به‌علت جاذبة گرانشی ماه است، در سال 1763 هنگامی‌که توماس هورنزبی (1733 ـ 1810) استاد کرسی ساویلی شد هنوز آکسفورد ساختمان رصدخانه نداشت. هورنزبی که اخترشناسی برجسته و اهل عمل و سرشار از انرژی بود از بنیاد جان رادکلیف، خیّر معروف آکسفوردی (1652 ـ1714) بودجه‌ای برای ساختن رصدخانة رادکلیف گرفت (این رصدخانه در سال 1793 تکمیل شد)، رصدخانة رادکلیف به بهترین آلات و ادوات آن عصر مجهز شد و رصد بعد ومبل که هورنزبی انجام داد ازنظر دقت تا سال 1925 بی‌رقیب بود.
هورنزبی و جانشینانش، رابرتسون و ریگارد، هریک هم‌زمان رئیس رصدخانة رادکلیف و استاد ساویلیِ اخترشناسی بودند، اما در سال1839 این مسئولیت‌ها از هم تفکیک شد و به‌این ترتیب رصدخانة رادکلیف دیگر در اختیار دانشگاه نبود. در سال‌های 1873 تا 1875 ساختمان جدید در "پارکس" برای چارلز پریچارد که در سال‌های 1875 تا 1893 استاد بود، برپا شد. پریچارد به کمک یک تلسکوپ شکستی جدید و یک نورسنج گوه‌ای، مطالعات مهمی دربارة روشنایی نسبی ستاره‌ها انجام داد. جانشین او هربرت تِرنِر (1861 ـ1930)‌ نقش عمده‌ای در تدوین "فهرست اخترنگاشتی" داشت. محل انجام گرفتن این پروژة بین‌المللی و هم‌چنین مرکز زلزله‌شناسی در رصدخانة دانشگاه بود. در سال 1935 رصدخانة رادکلیف،‌ پس از مباحثاتی به پرتوریا منتقل شد و رصدخانة دانشگاه تحت سرپرستی هَری پلاسکِت (1893 ـ1980) که در سال‌های 1932 تا 1960 استاد کرسی ساویلی بود، به‌صورت مرکزی برای مطالعة فیزیک خورشید درآمد، و سرانجام به دو تلسکوپ خورشیدی قوی و وسایل طیف‌نگاری مجهز شد. تعداد کارکنان این رصدخانه که هیچ‌وقت از حدود 10 نفر تجاوز نمی‎‌کرد، در دوران مدیر فعلی، پروفسور دونالد پلک ول، افزایش قابل ملاحظه‌ای یافته است. امروز هم در این‌جا مطالعة اخترفیزیک خورشیدی و آزمایشگاهی هم‌چنان ادامه دارد و مطالعة اخترفیزیک انرژی‌های زیاد و پژوهش ستاره‌ای و کهکشانی با تلسکوپ‌هایی که در بسیاری از نقاط جهان پراکنده است، و هم‌چنین مطالعة اخترفیزیک نظری هم به آن اضافه شده است.
آزمایشگاه کلارندون قدیم (1872 ـ 1939) و آزمایشگاه برق (1910 ـ 1945)
وظایف مربوط به سمت دانشیاری فلسفة تجربی را که در قرن هیجدهم تأسیس شد(و غالبا هم نیمه‌وقت بود) عمدتاَ مدرسان اخترشناسی انجام می‌دادند. از سال 1839 این سمت به‌صورت تمام وقت درآمد و به رابر واکر (1802 ـ 1865)‌ واگذر شد. اقدامات نوآورانة او موجب شد که علم فیزیک در سال 1850 به‌صورت یک رشتة دانشگاهی با مواد درسی و امتحانات معین درآید،‌ و بنای موزة دانشگاه زودتر تمام شود. در این محل او به ایراد سخن‌رانی و آموزش عملی می‌پرداخت و در سال 1860 استاد شد. کلیفتون (1836 ـ 1921) که در سال 1865 جانشین او شد،‌ اولین تأسیسات آزمایش‌گاه کلارندون را طرح‌ریزی کرد؛‌ ساختمانی با اتاق‌های کوچک و تاریک، راهروهای پیچ‌در‌پیچ و زوایای غیرمنتظره،‌ این اولین آزمایش‌گاه فیزیکی بود که در جزایر بریتانیا به‌همین منظور ساخته می‌شد (1872). متأسفانه کلیفتون براین اعتقاد بود که "میل به انجام دادن پژوهش نشانة یک‌نوع بی‌قراری روحی است"، باوجوداین،‌ به چارلز ورتون بویز،‌ که برای رهایی از مشکل ارتعاش لندن را ترک کرده بود،‌ در انبار زیرزمین جایی داد تا در آن به اندازه‌گیری ثابت گرانش G بپردازد. در سال 1915 که کلیفتون بازنشسته شد،‌ گروه تقریباً نابود شده بود.